: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: لوگوي وبلاگ :
: فهرست موضوعي يادداشت ها :
: جستجو در وبلاگ :
امروز خارج از خط عشق در جمعی بودم از اهالی فن یک توصیه پزشکی اگر عمل کنید ضرر نخواهید کرد
بعضی گیاهان وظیفه درمان درد را دارند مثل چای سبز-اویشن-کندر
مصرف هر سه این گیاه برابر است با طول عمر بیشتر فراق بیشتر عشق بیشتر
نشد اخر تا عشق نگوییم نرسد قصه به اخر
نوشته شده توسط : اسماعیل موحد
تا به حال فکر کردید اگر اسطوره های عشق عاشقی امروز بودند و عشق های آبدوغ خیاری امروز مدیدند چه می گفتند؟ به نظر من می گفتند خوشا دوران ما با لحظه هایش که حرمت مینمودند مردمانش به نام عشق سجده می نمودند به اب دیده می خواندند نمازش
ولی اکنون عشق یک لحظه حال است چو وصل امکان شود عشقش محال است برو جانا اگر ما این بکردیم زمین زیرش زبر میشد زنامش
نوشته شده توسط : اسماعیل موحد
اورده اند که روزی موشی را شور مستی درگرفت وباد عشق درسر پیچید دل به دریازده راهی دشت گردید از دور قامتی دید زیبا با چشمانی نافذ هوس عقل از سرش ربود ودلش را بی قرار کرد ناله براورد که
ای نگهت همچو تیر هیبت ویالت چو شیر سرو به پایت حقیر عشق به دامت اسیر
گشته دلم زار تو مست زدیدار تو خواهشی دلرم زتو لذت وصلت مگیر
گربه چون اواز موش بشنید غمزه ای بنمود قامت بر افراشت و گفت
کجایی ای همه زیبایی نیست مرا دردی مگر ان زخم جدایی اگر شود بوسه ای از لبانت برگیرم جانی دوباره یابم و از جای برخیزم
موش را حماقت دلداگی کور نموده چشم بر هم گذاشت و لب غنچه نموده خود را در اختیار یار نهاد به انی دردی جانفزا سراسر وجودش را فرا گرفت پیش خود گفت چقدر جانسوز است درد عشق لیک چون چشم بگشود دندان جهالت را بر گردنش احساس نموده لب بگشود و گفت
گشتمی یکدم اسیر هیبت رعنای یار غافل از نامردمی های فزون روزگار
دیده ام دید و دلم عاشق نمود ای دو صد خنجر بر این دیده که بنمودم شکار
نوشته شده توسط : اسماعیل موحد